یا لیتنی متُ قبلَ هذا و کُنتُ نسیاً منسیاً
و اذكُر في الكتابِ مَريمَ إذ أِنتبذَت مِن أَهلِها مكاناً شَرقياً ...

پ.ن.
بر که گشته ام٬ آتش گل انداخته. دستهایم کرخت شده اند که می نشینم کنار آتش و زل می زنم به چوبهای برافروخته و با چشمهایم دنبال می کنم منحنی نورانی جرقه های قرمز را روی هوا که پایشان به خاک سرد زمین که می خورد٬ اول زمینگیر می شوند و بعد هم می میرند! تکه کوچکی چوب را برمی دارم٬ قرمز است و داغ که تاب نمی آورم و رها می شود از دستم. می خوانم اعوذ بک من نار حرها لایطفی ...
.
تکه چوب سرد و بیجان خاکستر نشین شده است!!!
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 13:2 توسط ناشناس