"تو ای که صحبت فتح الفتوح می کردی!"

.

همه چیز خیلی ساده پرتابم میکند به همان سه سال و اندی پیش که تازه رفته بودم. همان نگاههای آشنا و همان لبخندهای قدیمی و همان صداهای گرم که جانپناه و دلخوشی آن روزهای اول غربتم شدند! یک جمع ساده و صمیمی و بی تکلف و من که فکر می کردم گاهی چقدر زمان جلو می زند از ما و چه ساده تاراج میشود این دلخوشیهای ساده گاهی ...


پ.ن.

تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم...