لیلا دلش گرفته از این کوچه های تلخ...
...Once Upon a Time in America
هنوز هم باورم نیست شاید هم به دلم نیست٬ شاید هم... نمیدانم! اما کم کم ماندنم دارد طولانی میشود اینجا٬ انگار! گفتم دیگه باید بارها رو بست و رفت٬ خرابی از حد گذشته و به این روزهای روشن ماه خدا و خدای این ماه روشن این شبها قسم که دروغ نمیگفتم...
پ.ن.
چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو/ چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم!!!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 3:15 توسط ناشناس