فستیوال فیلم فجر
به خود فجر قسم که انگار شیب دیوانگی را زیاد کرده اند. یا اینکه وعده داده اند پایان خط این زندگی به دیوانه ترین ها جایزه بدهند که ما جماعت آشفته تند کرده ایم و خیز برداشته ایم برای جنون. حالا من قسمت می دهم به ناله های شبانه راه یافتگان جزیره مجنون٬ به همین شبهای روسیاه دل سپید٬ به همین فجرهای بی ماه ستاره زده٬ به همین شفق ها و فلق های دلخون٬ که صاعقه جنونت چنان سراپای وجودم را بزند که آن روز اعلام کنند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر تقدیم می شود به ... به خاطر بازی در فیلم دیوانه ای از قفس پرید!!!

غارَتِ النُّجومُ وَ نامَتِ العُیونُ و اَنتَ الحَیُّ القَیُّومُ
پ.ن.
و سالک را گفتند ماذا ترید؟ و پاسخ داد ارید ان لا ارید!
حالا تو ببین توکل کاسبکارانه ما را همه عمر که دل خوش کرده بودیم به رضایش!
پ.ن.
راستی تو٬ هنوز هم آن وعده امین الله مان را به یاد داری؟ به یاد داری که برایم بخوانی آن راضیة بقضائک را ...
پ.ن.
و روزگار هم با آن تازیانه سرنوشت در دست٬ روح ما را عریان می خواست!